قرار بر شب قدر است ، شبی که تقدیر روشن زمین است ، شبی که مهربان ترین کلمات بر پیشانی زمین نقش می بندند
و مقدس ترین واژه ها اتفاق می افتند، شبی که آیه آیه روشنی تفسیر می شود و سوره سوره زیبایی تکثیر.
شبی که تنزیل کتاب عظیم است و ترتیل قرآن کریم.
شبی که زمینش مقدس تر از آسمان است و زمانش عزیزتر از هزار ماه.
شبی که فرشتگان بر آستینش سجده می کنند و بر آستانش سر می سایند.
شبی که لبریز از شراب رحمت است و لبالب از سکر سلام.
شبی که منبع فخر است و مطلع فجر.
شبی که مقدرات یکسال عاشقی را در بین اهالی زمین به حراج می گذارند و همه فرصت تاراج «کل امر» را دارند، همه به
قدر بندگی محض ، بزرگی شان را به رخ می کشند و سهم هیچکس به یغما نمی رود.
قرار بر شب قدر است. شبی که تقدیر روشن زمین است اما اتفاق غریب تاریخ این است که در جغرافیای شیعه ، شب قدر در کوچه
های بن بست کوفه هراسان می شودهمه آنانی که در کوفه قدم زده اند،
معترفند به سیاهی ، به ظلمت جاودانی شب هایش ، به هراس و سنگینی کوچه هایش ، که نفس ها را به شماره می اندازد
و دلها را سرگردان می کند. شبهای کوفه همیشه -حتی در شب قدر- مه آلود است و مبهم ، تاهیچ چشم نامحرمی مولا را با کوله
باری از نان و عاطفه و خرما به تماشا ننشیند.
وقتی نام کوفه و علی می آید، تمام شعرهای شفاف آفرینش کبود می شوند، «علی» روشن ترین اتفاق خلقت می ماند و
«کوفه» کبودترین حادثه هستی.
تقدیر قدر برای ما آن می شود که شرمنده ترین تیغ تحجر زلال ترین لبخند زندگی را در محراب نور «رستگار» کند.
قرار بر شب قدر است و چه تلاقی مبارکی است که ملائک بین زمین و آسمان سرگردان می شوند. عده ای قرآن کریم را به زمین
نازل می کنند و جمعی قرآن ناطق را به آسمان می برند و در این تراکم رفت و آمدها، «علی» بهانه معاشقه اهالی «قدر» است.
چه حکمتی است شب قدر را که تقدیر روشن زمین است ، برای تمامی شیعیان یادآورظلمت شبهای کوفه می شود و فرق
شکافته عدالت.
چه سری است که در این شب نزول قرآن بر زمین ، عروج قرآن ناطق آسمان را به گریه می کشاند.
چه غربتی است در شبی که به وسعت هزار ماه است دلگیرتر از تمام لیالی می شو یم و بدون آنکه بخواهیم لبریز از دعا، قرآن
به سر می گیریم تا با ذکر «به علی» آنقدر تکثیر شویم که در آستانه تنگی نفس به رهایی برسیم.